خانه دوست

گروه هنری مستقل در مازندران

خانه دوست

گروه هنری مستقل در مازندران

عالم مثال یا اقلیم هشتم

 

تاریخ نشست: ۱۴/۸/۸۹ 

موضوع مورد بحث: عالم برزخی و صور مثالی 

 

 

جملات کلیدی: 

ـ صور مثالی از فوق خود آگاه نشات می گیرد.  

ـ صور مثالی با عالم مثل افلاطون مترادف است.  

   افلاطون به سه جهان اعتقاد دارد: جهان معقول (عالم بالا) ـ  عالم مثل (عالم میانی) ـ  

   جهان محسوسات (عالم پایین)

 افلاطون می گوید اسب کاملی در جهان معقول وجود دارد که کلیه اسبهای این جهان هر یک بازتابهای ناقصی از آن نمونه یا مثال کامل اند. سراسر دنیایی که می بینیم بازتاب یا پدیدار عالم حقیقی است. این نمونه ها  صورتها یا مثالهای حقیقی به هیچ روی به حس ادراک نمی شوند بلکه تنها با تفکر و تعقل است که می توان آنها را دریافت. اصطلاحهای کلی همواره بر مثالها و صورتهای معقول دلالت دارد و در این حالت معنا می پذیرد.

 ـ صور مثالی  صور خیالی و  صور وهمیه با هم تفاوت دارند.   

 

ـ از نظر حکمای اسلامی عالم برزخ همان عالم مثال است. 

و معتقدند عالم مثال دو گونه است: مثال متصل و مثال منفصل 

مثال منفصل جهانی است که قائم به خود بوده و از نفوس جزئیه متخیله بی نیاز و مستقل می باشد. (مثل نور که قائم به ذات می باشد) 

 

مثال متصل جهانی است قائم به نفوس جزئیه و پیوسته در متخیله افراد آدمی ظهور می کند.

   

ـ عالم مثال عالم برزخی است؛ بعد دوگانه دارد؛ 

  هم جهان ملکوت هم جهان محسوسات. 

ـ سهروردی عالم مثالی  و برزخی را  مثل معلقه می داند؛ یعنی هم هست هم نیست.   

ـ حکمای اسلامی معتقدند صور مثالی یعنی صور تعقلی که اکثرا بینش پیامبران است. 

  

تفاوت صورت مثالی و برزخی با مثل افلاطونی 

 حکمای اسلامی برای تمییز مثل افلاطونی یا غیر آن٬ مثل غیر افلاطونی را مثل معلقه نامیدند.

 در مثل افلاطونی٬ مثل صورتهای معقولی از اشیاء و حقیقت آنها  هستند و صورتهای  محسوس در عالم به منزله سایه ای  از آن صور  می‌باشند؛  

لیکن در عالم مثال یا برزخ، اشیای محسوس یک وجود  مقداری و حسی در عالم حس و یک وجود   مقداری و حسی دیگرـ ولی بسیط ترـ در عالم مثال دارند . 

بعبارت دیگر ، مثل  معلّقه اشباح مجردی  هستند  که حد واسط بین عالم محسوس و عالم معقولند و همچون آینه ای ازبالا  عالم علوی واز پایین  عالم سفلی  را منعکس می‌کنند.  

در عالم  مثل معلّقه ، هر کدام از افراد موجودات ، مثالی قائم بذات دارند؛ زیرا همة آن چیزهایی که در خواب دیده می‌شوند صورتهای مقداری هستند  که در عالم محسوس تحقق ندارند، بلکه همه آنها از عالم  مثالند؛  

اما مثل افلاطونی جوهر مجرد  و از عالم  عقولند و مدبّر همه انواع فلکی و همچنین بسایط عنصری  و مرکبات آنها می‌باشند و چون مجرد از ماده و آثار ماده و از عقولند ونسبت به افراد انواع خود  نسبت یکسان دارند؛لذا کلی نامیده می‌شوند و از آنجا که مدبر و حافظ نوع خود هستند، ارباب انواع نامیده می‌شوند.

 

ـ یونگ در کتاب چهار صورت مثالی به تحلیل روانشناسی چهار صورت مثالی (مادر٬ ولادت مجدد٬ روح٬ مکار) می پردازد. 

یونگ به طریق علمی ثابت کرد که انسان در ناخودآگاه خویش با مفاهیمی سرو کار دارد که از مبدأ وجود و از خزانه غیب به وی تفویض می شود. 

او می گوید صورت مثالی هم روی خیر دارد هم شر؛ بعد دوگانه دارد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد